اينجا کجاست...؟

اینجا کجاست ؟؟؟!!!!!!

اینجا فضای مجازی است

جاییکه کمبودهای زندگی بدون هیچ هزینه جبران میشود.

اینجا مهندس شدن , پولدار شدن , خوشبختی و زیبایی به راحتی دست یافتی است.

اینجاجایی است

که شاهزاده سوار بر اسب شدن برای دختران آسان

و پری رویاهای پسران شدن راحت است

اینجاممکن است یک عکس ده ها صاحب پیدا کند.

اینجابازار فروش آدم ها ایده آل است.

اینجا بی هزینه میتوان بهترین شد.

کافیست کمی دروغ بلد باشی.

کافیست انسانیت را قربانی هوس کنی.

آن وقت... به فضای مجازی...

نمیدانم بگویم خوش آمدید

یا...بیخیال!

اینجا خیلی مراقب خوبی ها و مهربانی هایتان باشید...


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی سعیدی
تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1393
الهي خودت در اين فضاي مجاز مراقبم باش...

لهی در این فضای مجازی مراقبم باش

 خدایا بر فراز دلم و انگشتانِ دستم ،

 خودت منطقه پرواز ممنوع اعلام کن!

خدایا خودت مواظبِ حرکاتِ انگشتانِ دستم باش ...

 خدایا خودت مواظب توبه ام باش ...

خدایا خودت به انگشتانم بیاموز که ...

روشن ترین ثانیه ها را رقم زنند ...

خدایــاخودت خیلی مواظبم باش

من...میترسم خدا


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی سعیدی
تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1393
دانستنيهايي درباره شيطان پرستي

الف : شیطان پرستان قدیم ( یزیدیان)
عقائدشان مشتمل بر 4مذهب است. ( زرتشت - یهود-مسیحیتاسلام)

ب: شیطان پرستان جدید :
1- معمولا اعضای ای فرقه ها: دلبسته تر ؛ پای بندتر؛ متعصب تر، از کسانی هستند که به ادیان رسمی معتقدند.
2- عضویت در این گروه ها در جامعه ؛ غیر مآنوس و غیر طبیعی است.
3- وجود رهبر مورد پذیرش وغیرمعتقد به دین سنتی که تمام جوانب زندگی مریدان اعم از غذا؛ مسکن ؛ همسر؛ لباس وحتی حق حیات را تعیین می کند .
4- ادعا دارند که دسترسی به حقیقت بهتر وبیشتر ازادیان گذشته دارند.
5- تفاوت روشن بین ما(مسلمانان) و شیطان پرستان این است که آنان خودشان را خوب و الهی می دانند و مارا به طور هماهنگ بد وشیطانی میدانند.
6- مدعی هستند که راهی سریع ومرحله بندی شده و قابل اجرا برای رسیدن به حقیقت دارند.

عوامل جذب به این فرقه ها:

 

 

 

دانستنی های شیطان پرستی:

الف : شیطان پرستان قدیم ( یزیدیان)
عقائدشان مشتمل بر 4مذهب است. ( زرتشت - یهود-مسیحیتاسلام)

ب: شیطان پرستان جدید :
1- معمولا اعضای ای فرقه ها: دلبسته تر ؛ پای بندتر؛ متعصب تر، از کسانی هستند که به ادیان رسمی معتقدند.
2- عضویت در این گروه ها در جامعه ؛ غیر مآنوس و غیر طبیعی است.
3- وجود رهبر مورد پذیرش وغیرمعتقد به دین سنتی که تمام جوانب زندگی مریدان اعم از غذا؛ مسکن ؛ همسر؛ لباس وحتی حق حیات را تعیین می کند .
4- ادعا دارند که دسترسی به حقیقت بهتر وبیشتر ازادیان گذشته دارند.
5- تفاوت روشن بین ما(مسلمانان) و شیطان پرستان این است که آنان خودشان را خوب و الهی می دانند و مارا به طور هماهنگ بد وشیطانی میدانند.
6- مدعی هستند که راهی سریع ومرحله بندی شده و قابل اجرا برای رسیدن به حقیقت دارند.

عوامل جذب به این فرقه ها:
برخی از جوانان وافراد دیگر به علل مختلف مانند:
    الف: مشکلات خانوادگی .
    ب: کمبود محبت
    پ: عدم اطلاع کافی از آموزه های اصیل دین اسلام
    ت: نارسایی ها واسیب های اجتماعی وفرهنگی
    ث: مشکلات سیاسی
به آیین های جدید گرایش پیدا میکنند.

 

6- نشریاتی که بطور مخفی و بی سر و صدا فعالیت و تبلیغ میکنندمانند:
    الف: راجینش یا اوشو .
    ب: ساتیا سای بابا .
    پ: خوزه سیلوا .
    ت: پپائولو کوئیلو.
    ث: رام الله .
    ج: مِهِربابا.
    چ: اِکِنکار

 

7- گسترش کلاس های خصوصی ونیمه خصوصی برای تحول معنوی وشستشوی مغزی
با موضوعاتی جذاب مانند:
    الف: ارامش
    ب: روحیه شاد
    ت: ارتباط موثر
    ث: موفقیت شغلی
    ج: موفقیت مال و اجتماعی
    چ: انرژی درمانی
    ح: مدیتیشِن
    خ: یوگا
    د: تمرکز و مراقبه
    ذ: تسلط برخویشتن در 10 روز
    ر: مراقبه در 20 جلسه .

جالب این است که اساتید در این کلاس ها به ابتدایی ترین دستورهای دینی و اخلاقی عامل نیستند ولی شاگردان انان سخنان استاد را مثل وحی منزل می پذیرند.

 

ضررهای فرقه گرایی و شیطان پرستی :
1- تعدد و تکثر ادیان جدید وافزایش پیروان آن ها موجب کاهش اعضاء و تضعیف جبهه دین حق میشود.
2- ضرررساندن به امنیت جامعه
3- ضرررساندن به امنیت اقتصاد
4- ضرررساندن به امنیت فرهنگی
5- ضرررساندن به امنیت اخلاقی
6- توسعه فحشاء و اعتیاد .
7- ضرررساندن به امنیت اعتقادی و مذهبی
8- افزایش خودکشی.
9- افزایش خشونت وتقابل گروه ها.
10- ترور و آدم کشی .
11- خودکشی های دستجمعی
12- کاهش امنیت واستحکام خانواده ها
13- جداسازی جوانان از خانواده هاشون .
14- ایجاد جنگ و جدال و رودرویی جوانان با والدین خود.
15- بی میلی به ازدواج رسمی و تشکیل خانوادگی
16- ایجاد میل برای ازدواج با فرقه های شیطان پرستی.
17- ضررهای جسمی وروحی به افراد از راه ترویج زهد افراطی و شستشوی مغزی .
18- رژیم های غذایی خاص .ومن دراوردی
19- استفاده از الکل و ترویج شاربخواری
20- استفاده از قرص های اکستازی و نیروزا و روانگردان .
21- تغییرظواهر ورفتارهای افراد.
22- استفاده از ابزارها ولباس ها ومدل هایی که توسط از این گروهها به صورت نماد و سبک ارائه میشود.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی سعیدی
تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1393
نا محرم نا محرم است...!

نامحرم نامحرم است، يادمان باشد که مادرمان حضرت فاطمه (س) را که از نابينا هم رو مي پوشاند...


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی سعیدی
تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1393
سه حديث تکان دهنده درباره بي حجابي زنان

خشــت اول چـون نـهد معـمار کـج                                  تـا ثـریـا مـی رود دیـوار کـج

 

امیرالمومنین علی (علیه السلام) میفرماید: « روزی با فاطمه (سلام الله علیها) محضر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) رسیدیم ٬ دیدیم حضرت به شدت گریه می کند .
گفتم: پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله! چرا گریه می کنی؟
فرمود: یا علی! آن شب که مرا به معراج بردند ٬ گروهی از زنان امت خود را در عذاب سختی دیدم و از شدت عذابشان گریستم. (و اکنون گریه ام برای ایشان است.)
 
 
زنی را دیدم که از موی سر آویزان است و مغز سرش از شدت حرارت می جوشد.
زنی را دیدم که از زبانش آویزان کرده اند و از آب سوزان جهنم به گلوی او می ریزند.
زنی را دیدم که از پستانش آویزان کرده اند.
زنی را دیدم که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقربها بر او مسلط هستند .
زنی را دیدم که کر و کور و لال بود و در تابوتی از آتش قرار داشت که مغز سرش از سوراخ های بینی اش بیرون می آمد و بدنش از شدت جذام و برص قطعه قطعه شده بود.
زنی را دیدم که...
 
 
زنی را دیدم که ٬ که از پاهایش در تنور آتشین جهنم آویزان است.
زنی را دیدم که گوشت بدنش را با قیچی های آتشین ریز ریز می کنند .
زنی را دیدم که صورت و دستهایش در آتش می سوزد و امعا و احشای داخلی اش را می خورد.
زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود و به هزاران نوع عذاب گرفتار بود.
و زنی را به صورت سگ دیدم و آتش از نشیمنگاه او داخل می شود و از دهانش بیرون می آید و فرشتگان عذاب عمودهای آتشین بر سر و بدن او می کوبند.
 
 
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) عرض کرد : پدر جان ! این زنان در دنیا چه کرده بودند که خداوند آنان را چنین عذاب می کند؟!
 
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:
دخترم ! زنی که از موی سرش آویخته شده بود ٬ موی سر خود را از نامحرم نمی پوشاند.
زنی که از پستانش آویزان بود ٬ زنی است که از حق شوهرش امتناع می ورزیده.
و زنی که از زبانش آویزان بود ٬ شوهرش را با زبان اذیت می کرد …
و زنی که گوشت بدن خود را می خورد ٬ خود را برای دیگران زینت می کرد و از نامحرمان پرهیز نداشت.
و زنی که دست و پایش بسته بود و مارها و عقربها بر او مسلط شده بودند ٬ به وضو و طهارت لباس و غسل جنابت و حیض اهمیت نمی داد و نظافت و پاکیزگی را مراعات نمی کرد ٬ و نماز را سبک می شمرد و مورد اهانت قرار می داد.
و زنی که کر و کور و لال بود ٬ زنی است که از راه زنا بچه به دنیا می آورد و به شوهرش می گوید بچه تو است.
و زنی که گوشت بدن او را با قیچی می بریدند ٬ خود را در اختیار مردان اجنبی می گذاشت.
و زنی که صورت و دستانش می سوخت و او او امعا و احشای داخلی خودش را می خورد ٬ زنی است که واسطه کارهای نامشروع و خلاف عفت و عصمت قرار می گرفت .
و زنی که سرش مانند خوک و بدنش مانند الاغ بود ٬ او زنی سخن چین و دروغگو بود.
و اما زنی که در قیافه سگ بود و آتش از نشیمنگاه او وارد و از دهانش خارج می شد ٬ زنی خواننده و حسود بود.
سپس فرمودند: وای بر زنی که همسرش از او راضی نباشد و خوشا به حال آن که همسرش از او راضی باشد.
 
داستانهای بحارالانوار ٬ ج۵ ٬ص۶۹ – زبده القصص ٬ ص۲۰۲

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی سعیدی
تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1393
جلوي اسمش چه بنويسم؟

*حضرت فاطمه زهرا (س) ___ ضرب و شتم , شکستگي استخوان و دنده ها با مسمار در، کبودي صورت مبارکش با سيلي دشمن

1 امام علي (ع) ___________ شمشير آغشته به زهر

2 امام حسن (ع) __________ خوردن شير آغشته به زهر

3 امام حسين (ع) __________ ضربات شمشير و نيزه

4 امام سجاد (ع) ___________ مسموميت با زهر

5 امام باقر (ع) ______ مسموميت با زهر(غذاي زهر آلود)

6 امام صادق (ع) ____ مسموميت با زهر(انگور زهرآلود)

7 امامکاظم (ع)____ شکنجه و خوراندن خرماي زهر آلود

8 امام رضا (ع) _____________ خوراندن انگور زهر آلود

9 امام جواد (ع) __________ خوراندن شربت زهر آلود

10 امام هادي (ع) ____________ مسموميت با زهر

11 امام حسن عسکري _______ مسموميت با زهر

12 امام مهدي (عج) ____________  ؟؟؟؟؟

جلوی اسمش چی بنویسیم ؟ شکنجه ؟ شمشیر و نیزه ؟

مسمومیت ؟ یا نامردی مردمانش ؟


اصلا چطوره فعلا یه (دلشکستگی) جلوش بنویسیم، امامي که با هر بار گناه ما دلش مي شکند.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی سعیدی
تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1393
يا مهدي

 

شاید آن روز که سهراب نوشت:

"تا شقایق هست زندگی باید کرد"

خبری از دل پر درد گل یاس نداشت

باید اینگونه نوشت:

هر گلی هم باشد، 

چه شقایق چه گل پیچک و یاس

زندگی بی مهدی

زندگی با غم‏هاست


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی سعیدی
تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1393
يا حسين بن علي دستم بگير

کاش …
وقتی خــــــدا در محشر بگوید : چه داری؟
سر بلند کند حـــسین … بگوید : حساب شد …
♥•٠· 
تا ﮐﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺯ ﻗﻠﺒﻢ ﻋﺸﻖ ﭼﯿﺴﺖ
ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺑﻢ ﺍﯾﻨﭽﻨﯿﻦ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﺮﯾﺴﺖ
ﻟﯿﻠﯽ ﻭ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻓﻘﻂ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺍﻧﺪ
ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ "ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯿﺴﺖ" ...


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی سعیدی
تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1393
داعش و صهيونيست عليهم العنه

صهيونيست فرزند نامشروع انگليس و داعش فرزند نامشروع اسراييل، حرامزادگاني که اتش بر جان و مال و ناموس اسلام مي زنند، به اين دو گروه نبايد اسم حيوان گذاشت، چون کارهاي اينها بيشتر از کار حيواناتي مثل سگ و گرگ و کفتار مي باشد، درندگان دو پايي هستند که شکل آدمي دارند اما دلشان شيطاني، مرامشان صهيونيستي و هدفشان آدمکشي است، داعش و صهيونيست هر دو وحشي هايي هستند که براي مبارزه با اسلام به وجود امده اند.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی سعیدی
تاریخ : سه شنبه 28 مرداد 1393
صهيونيست چگونه تشکيل شد؟

آشنایی با هرتصل

امروزه صهیونیسم لغتی آشنا در ادبیات سیاسی است. رژیم اشغالگر اسرائیل بر پایه ایدئولوژی صهیوینستی شکل گرفته است و نژادپرستی رایج در میان اسرائیلی‌ها نیز ریشه در همین مکتب دارد. صهیونیسم به صورت کلی به معنای بازگشت یهودیان به سرزمین موعود است. اما صهیون به چه معناست و چرا این جنبش با عنوان مصهیونیسم خوانده می‌شود؟ چه تفاوتی در میان طرفداران صهیوینسم وجود دارد؟ آیا تمام نحله‌های صهیونیستی دارای ریشه مذهبی هستند؟ صهیونیسم سیاسی که بنیانگذار آن را تئودور هرتصل می‌نامند چیست و چه تأثیری در شکل‌گیری دولت غاصب اسرائیل داشته است؟

دولت کنونی اشغالگر اسرائیل بر پایه ایده صهیونیسم شکل گرفت

نگاهی مختصر به صهیوینسم و شعب مختلف آن

صهیون، درزبان عبری، به معنای پُرآفتاب و نیزنام کوهی در جنوب غربی بیت‌المقدس است. کوه صهیون، زادگاه و آرامگاه داود پیامبر علیه ‏السلام و جایگاه سلیمان علیه ‏السلام بود. گاه این واژه نزد یهودیان، به معنای شهر قدس، شهر برگزیده و شهر مقدس آسمانی به کار می‌‏رود؛ ولی در متون دینی یهود، صهیون، اشاره به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین داود علیه ‏السلام و سلیمان علیه ‏السلام و تجدید دولت یهود دارد. به دیگر سخن، صهیون برای یهود، سمبل رهایی از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمان‏روایی بر جهان است و ازاین رو، یهودیان خود را فرزندان صهیون می ‏دانند.

تپه صهیون؛ این لغت هم‌اینک از جانب صهیونیست‌ها به عنوان مترادفی برای اشاره به کل بیت‌المقدس به کار می‌رود

درتعریف صهیونیسم باید آنرا به دو دسته تقسیم کرد؛ یک صهیونیسم معنوی و دیگری صهیونیسم سیاسی. صهیونیسم معنوی یا مذهبی بر پایه کتاب مقدس شکل یافته و اندیشمندانی مانند احد ‌هائان درسال ۱۸۹۷ صهیونیسم معنوی را تعریف کردند. بر پایه نظر و یافته‌های چنین اندیشمندانی از کتاب تورات، یهودیان قومب رگزیده جهان هستند و در سراسر دنیا پراکنده‌اند. بر این اساس نوع نگاه صهیونیسم‌های معنوی به موضوع فلسطین دارند این است که فلسطین یک تاریخ برای یهودیان است و به عنوان یک تاریخ باید مورد احترام قرار گیرد. لذا نوع نگاه طرفداران صهیونیسم معنوی یا مذهبی تاریخی و همراه با اعتقادات دینی است.

برخی یهودی‌ها بنا بر عقاید مذهبی خود مخالف ایده صهیونیسم و اسکان یهودیان در سرزمین‌های فلسطین هستند

اما دسته دوم پایه‌گذاران صهیونیسم سیاسی هستند؛ پدر صهیونیسم سیاسی تئودور هرتصل است. هرتصل در ۱۸۹۶ جزوه‌ای را به زبان آلمانی تدوین می‌کند که عنوان آن “دولت یهود” بود. هرتصل در این جزوه تئوری را مطرح می‌کند که نوعی صهیونیسم متفاوت با صهیونیسم معنوی یا مذهبی را ارائه می‌دهد. در سنت معنوی صهیونیسم، فلسطین تنها یک تاریخ بود اما هرتصل به دنبال آن بود که یهودیان سراسر جهان را گردهم آورده و یکپارچه کند. او براین باور بود که مقدمه گردهم آوردن یهودیان از سراسر جهان تشکیل یک دولت است. لذا هرتصل صهیونیسم را از فاز معنوی و مذهبی آن وارد فاز سیاسی کرد. او باور داشت که تنها راه مقابله با اقدامات یهود‌ستیزی موجود در دنیا این است که یهودیان یک موطن متعلق به خود را تملک کنند. لذا درجزوه خود پیشنهاد می‌دهد که آرژانتین یا فلسطین به عنوان مرکز دولت یهود درنظر گرفته شود. در گزارش حاضر نگاهی داریم به زندگی و فعالیت‌های تئودور هرتصل، بنیانگذار صهیونیسم سیاسی.

فعالیت‌های هرتصل موجب گشت تا تشکیل دولت یهود تبدیل به هدف بخش اعظمی از صهیونیست‌ها گردد

هرتصل؛ یک یهودی سکولار و بی‌دین!

دوران کودکی و جوانی

هرتصل در شهر پست (Pest) مجارستان و در یک خانواده یهودی متولد گشت. وی فرزند دوم جانت و جاکوب هرتصل بود. خانواده آنها به زبان آلمانی تکلم نموده و پایبند به اعتقادات مذهبی نبودند. وی در دوران مدرسه نتوانست در حوزه علوم به موفقیتی نائل آید و بعدها علاقه زیادی به شعر و علوم انسانی نشان داد. این علاقه باعث گردید که بعدها دارای یک شغل موفق ودر حوزه روزنامه‌نگاری گردد.

هرتصل نوجوان در کنار خانواده‌اش

میراث سکولار خانوادگی

هرتصل در دوران کودکی و نوجوانی‌اش هیچ علاقه‌ای به معنویات یهودی نداشت. این امر را می‌توان ناشی از پرورش خانوادگی وی دانست زیرا والدین وی هیچ نوع دلبستگی به آداب و رسوم یهودی نداشتند. مادر وی بیشتر بر سنت انسانگرایانه فرهنگ آلمانی توجه داشت و پسر خود را نیز بر اساس آموزه‌های فرهنگ آلمانی پرورش می‌داد. وی به عنوان یک “پسر یهودی کاملا بی‌ایمان، ضد سنت و سکولار” پرورش یاقت که دین را به کل رد می‌نمود و همیشه با یک “بدبینی تمسخرآمیز” راجب یهودیت سخن می‌گفت. وی با نگاهی تحقیرآمیز به دین نگاه کرده و آن را پدیده‌ای نامتمدن می‌نامید. به نوشته الون (Elon)، حتی پس از علاقه‌مندی هرتصل به “مسأله یهود” می‌توان رگه‌هایی از خودتحقیری یهودی را در نوشته‌های وی مشاهده نمود.

هرتصل در قامت یک روزنامه‌نگار جوان

البته در برخی منابع بدین امر اشاره شده که مادر هرتصل یکی از حامیان وی در ترویج اندیشه صهیونیسم سیاسی بود اما باید بدین نکته توجه داشت که احتمالا شاخصه سکولار و غیردینی این اندیشه باعث گردیده بود که مادر هرتصل نیز به صف حامیان آن بپیوندد. هرتصل با دختری به نام جولیا ازدواج نمود که بنا بر برخی گزارش‌ها یهودی نبود. در مورد اینکه همسر وی هیچ علاقه‌ای به صهیونیسم نداشت در میان محققین اتفاق نظر وجود دارد. اما نکته جال اینجاست که در یهودیت فرزندان بر دین مادر خود هستند و بنابراین در صورت غیریهودی بودن جولیا (که به احتمال زیاد چنین است) فرزندان بانی صهیونیسم سیاسی و پدر اسرائیل یهودی نبودند.

هرتصل در کنار خانواده

نسل هرتصل درنهایت برافتاد. دختربزرگش پالین اختلال روانى پیداکردو ازشوهرش طلاق گرفت وبه کارهرزگى روى آورد؛چنانکه معتادبه موادمخدرنیزشدو سرانجام دربیمارستان درگذشت.

پسربزرگ او هانس نیزمخالفت بابرخى تعالیم یهود رابه منصه ظهوررساند. اونیزبه افسردگى واختلال روانى دچارگردیدوبه مسیحیت روى آورد،ودرنهایت،خودکشى کرد. دخترکوچکش تراد معروف به مارگارت هم دایم بیماربود. نوه دخترى‏اشاستفانتئودورنیومن که تامقام افسرى ارتش انگلستان پیشرفته بود،درواشنگتن خودرا ازبالاى پل به رودخانه انداخت.

آیا ماجرای دریفوس باعث تحول فکری هرتصل گشت؟

گفته می‌شود در جریان محاکمه دریفوس (افسر یهودی ارتش فرانسه که متهم به جاسوسی برای آلمان شده بود) هرتصل با عقاید و افکار ضدیهودی مردم اروپا (احساسات ضدیهودی مردم اروپا دارای دلایل فرهنگی و اجتماعی بسیاری می‌باشند که در مجالی دیگر باید به آنها پرداخت) آشنا شده و چنان تحت تأثیر این قضایا قرار گرفت که مسیر زندگی خود را به طور کامل عوض نموده و روی به سویصهیونیسم و یافتن وطنی برای یهودیان برآمد تا در این وطن جدید دیگر کسی نتواند به آزار، اذیت و تعقیب یهودیان بپردازد.

تأثیرپذیری هرتصل از ماجرای محاکمه دریفوس افسانه‌ای است که هرتصل بعدها ضرورتی برای رد آن ندید

با این حال صحت و سقم این ماجرا محل تردید دارد. برخی محققین به مانند کورنبرگ (Kornberg) بر این باورند که روایت مذکور افسانه‌ای بیش نیست که هرتصل ضرورتی برای انکار آن ندید و اینکه حتی خود هرتصل نیز در زمان مذکور معتقد به گناهکار بودن دریفوس بود. تاریخ‌نگاران بر این باورند که آنچه بیش از هر چیز بر تغییر عقاید هرتصل تأثیرگذار بود به قدرت رسیدن کارل لوگر (Karl Lueger) از حزب سوسیال مسیحی در وین (۱۸۹۵) بودکه که معروف به برخورداری از عقاید ضدیهودی بود. در همین زمان بود که هرتصل تصمیم گرفت برای تأمین امنیت یهودیان باید آنها دارای سرزمینی باشند که در آن اکثریت را داشته باشند.

دولت یهودی؛ نسخه هرتصل برای حل مسأله یهود

هرتصل در اوایل سال ۱۸۹۵ کتابی به نام “دولت یهودی” را منتشر نمود که در فوریه ۱۸۹۶ به چاپ رسیده و سر و صدای زیادی به راه انداخت. در این کتاب دلایلی چند در این باب ضرورت ترک اروپا توسط ملت یهود و اسکان آنها در آرژانتین و یا فلسطین [هرتصل در کتاب خود سرزمین فلسطین را با نام جعلی و غیرواقعی اسرائیل معرفی می‌نماید] مطرح شده بود. کتاب هرتصل به سرعت در جهان یهودیت پخش شده و توجهات بسیاری را معطوف به خود نمود. حامیان جنبش صهیونیستی به مانند “هووی صهیون” (Hovevei Zion) فورا از افکار وی استقبال نمودند. این در حالی است که یهودیت سنتی با وی مخالفت نمود زیرا این تفکر را تهدیدی برای تلاش‌های آنها در جهت پذیرش در کشورهای محل سکونت یهودیان و نیز در تضاد با اراده خداوند می‌دانستند.

هرتصل در کتابی با نام “دولت یهود” دعوت به ایجاد کشوری یهودی می‌کند

سرزمین مورد نظر وی برای این کار فلسطین بود اگرچه پیشنهادهای دیگری چون آرژانتین و یا اوگاندا را نیز بررسی نمود.

هرتصل معتقد بود یهودیان بیگانگانی هستند که هیچگاه در کشورهای اروپایی مورد پذیرش قرار نخواهند گرفت و تنها راه چاره باقی‌ مانده کوچاندن آنها است. وی معتقد بود، تنها با راه‏حل سیاسى، یهودیان مى‏توانند تغییر شکل و سبک بدهند و شرایط بهترى در زندگى پیدا کنند؛ که آن‏هم تنها با تأسیس دولت مستقل یهودى و با رضایت قدرت‏هاى بزرگ جهان امکان‏پذیر خواهد بود. این دولت مى‏تواند در اسرائیل یا در آرژانتین با اراده و تصمیم قوم یهود شکل گیرد. هرتصل مى‏گوید: تحقق این طرح مستلزم تأسیس دو ساختار است: جامعه یهودیان که بتواند نمایندگى قوم یهود را در یک ساختار کاملاً قانونى رهبرى کند و شرکت یهودى که کار کنترل امور تجارى و بازار کار را بر عهده داشته باشد.

هرتصل تنها راه حل مسأله یهودیان اروپا را در کوچ آنها به آرژانتین یا سرزمین فسلطین و تشکیل دولت و کشوری یهودی در آنجا معرفی نمود

تبدیل صهیونیسم از ایده به عمل؛ آغاز فعالیت‌های هرتصل به عنوان نماینده جنبش صهیونیسم

هرتصل صهیونیسم را از فکر و اندیشه صِرف، به جنبش و سازمان تبدیل کرد و قراردادهاى خاموش میان تمدن غرب و سازمان صهیونیسم به عنوان نماینده یهودیان اروپا برقرار ساخت. در این مرحله، هرتصل فعالیت‏هاى صهیونیستى خود را به شیوه‏اى سنتى آغاز کرد و به رهبران سنتى یهودیت (خاخام‏ها و ثروتمندان) و نیز صاحب ‏نفوذان سنتى که به او با نوعى نفرت و بى‏تفاوتى نگاه مى‏کردند روى آورد.

نقشه فلسطین و اراضی اشغالی از سال ۱۹۴۸ تا سال ۲۰۱۲

تنها صهیونیست‌های حامی بازگشت به فلسطین بودند که به حمایت از ایده هرتصل حمایت کردند

همین امر موجب گشت که وی فلسطین را به عنوان سرزمین دولت یهود انتخاب نماید

در آغاز ایده‌های وی توجه زیادی را جلب خود نکرد و اکثریت یهودیان پرنفوذ و ثروتمندی که وی بر حمایت آنها دل بسته بود چندان نظر مساعدی نسبت به وی نشان ندادند. همین امر باعث گشت که وی برخی اصلاحات را در اندیشه‌های خود انجام داده و کتاب “دولت یهود” را منتشر نماید تا شاید بتواند از این طریق حمایت افکار عمومی یهودیان را جلب نماید. متعاقب این امر، بخش عمده جنبش محبان صهیون و دانشجویان صهیونیستى در اتریش و کشورهاى دیگر از حامیان جدى هرتصل شدند و وى را رهبر خود معرفى کردند. اتفاقا به خاطر ارتباط زیاد با جنبش محبان صهیون، هرتصل به این جمع‏بندى رسید که تنها سرزمینى که مى‏تواند ایده خود را در آنجا اجرا کند، فلسطین است.

فعالیت‌های سیاسی هرتصل برای پذیرفته شدن ایده دولت یهودی اسرائیل از جانب دولت‌های بزرگ

هرتصل در ۱۰ مارس ۱۸۹۶ با یک کشیش اوانجلیکی به نام ویلیام هشلر (William Hechler) دیدار نمود. دیداری که سهم بسزایی در مشروعیت بخشیدن به جنبش صهیونیسم سیاسی داشت. هرتصل بعدها در کتاب خاطرات خود چنین نوشت: “من باید رابطه‌ای ممستقیم و آشکار با یک حاکم مسؤول یا غیر مسؤول، یعنی یک وزیر دولت یا شاهزاده، برقرار سازم. در این صورت یهودیان مرا باور کرده و از من تبعست خواهند نمود. مناسب‌ترین فرد می‌تواند قیصر آلمان باشد.” کشیش اوانجلیکی به وی کمک کرد تا ابتدا با فردریک اول، دوک بزرگ بادن و دایی قیصر ویلهلم دوم آلمان و سپس با خود قیصر دیدار نماید. این دیدارها باعث گشت تا جنبش صهیونیستی کهرتصل مشروعیت زیادی در میان یهودیان کسب نماید. وی بعدها نیز چند دیدار با قیصر داشت.

هرتصل از همان ابتدا فعالیت‌های تبلیغاتی را در دستور کار خود قرار داد

وی دیداری با قیصر آلمان داشت تا بدین ترتیب چهره‌ای موجه و مشروع از جنبش صهیونیستی خود به یهودیان و سایر مردم جهان به نمایش گذارد هرتصل بعدها به ترکیه نیز سفری داشته و توانست با سلطان عثمانی دیدار نماید اما در کسب نظر موافق وی برای برپایی دولت صهیونیستی در فلسطین موفق نبود

برگزاری کنگره صهیونیستی و تلاش برای کسب نظر موافق دولت‌های بزرگ

هرتصل در سال ۱۸۹۷ نشریه “دای‌ولت” را برای انتشار عقایدش در وین تأسیس نمود و سپس برنامه‌ای برای برگزاری اولین کنگره صهیوینستی در بازل سوئیس تدوین کرد. وی به عنوان رئیس این کنگره انتخاب گردید (سمتی که تا زمان مرگ در سال ۱۹۰۴ در اختیار داشت). وی علاوه بر دیدار با ویلهلم دوم به کنفرانس صلح لاهه نیز دعوت شده و در آنجا با استقبال گرم دولتمردان اروپایی مواجه گشت.

اولین کنگره صهیونیسم که هرتصل بنیانگذار آن بود

هرتصل در سال‌های ۱۹۰۲ و ۱۹۰۳ به کمیسیون سلطنتی بریتانیا در امور مهاجرت بیگانگان دعوت شد. وی در انجا با اعضای دولت انگلیس بالاخص چمبرلن، وزیر وقت مستعمرات، آشنا شده و از وی خواست تا در اسکان یهودیان در صحرای سینا یاری رساند.

از مصر تا اوگاندا و مرگ

پس از شکست طرح صحرای سینا، در گفت‏وگوى هرتصل با گرینبرگ و چمبرلیندر ۲۰مى ۱۹۰۳، گرینبرگ طرح سکونت یهودیان در جزیره قبرس را برجسته کرد، در حالى که چمبرلین پیشنهاد سکونت در اوگاندا را داد، ولى هرتصل آن را نپذیرفت. لیکن شرایط اروپاى شرقى، هرتصل رامصمم کرد تا ضمن از سرگیرى مذاکرات با دولت بریتانیا، حتى طرح اوگاندا را مدنظر داشته باشد. تا با این کار هم با دولت بریتانیا روابط حسنه خود را حفظ نماید و هم با مطرح شدن گزینه‌ای دیگر عثمانی را تحت فشار قرار دهد.

جوزف چمبرلن، وزیر وقت مستعمرات بریتانیا همکاری نزدیکی با هرتصل برای یافتن سرزمینی به منظور تشکیل دولت یهودی داشت

با توجه به اینکه دولت بریتانیا نسبت به اجراى ایده صهیونیستى در اوگاندا نظر مساعد داد و اعلام کرد هیأتى براى شناسایى منطقه به آنجا برود، هرتصل طرح اوگاندا را به کنگره ششم صهیونیستى برد. در این کنگره هرتصل بیان کرد که طرح اوگاندا هدف اصلى صهیونیسم نیست، بلکه هدف اصلى احیاى سرزمین اسرائیل است. اما این پیشنهاد مخالفان سرسختی در میان سایر صهیونیست‌ها داشت. جریان مخالفان تا آنجا پیش رفتند که طى یک نشست در نوامبر ۱۹۰۳ نماینده‏اى را نزد هرتصل فرستادند و از او درخواست کردند تا طرح اوگاندا ملغا اعلام شود و فقط فلسطین مورد توجه قرار بگیرد. گرچه هرتصل در ملاقاتى با شوراى صهیونیست توانست تا حدودى از موج مخالفت‏ها بکاهد، لیکن همچنان مخالفت‏ها با فراز و فرود ادامه داشت تا اینکه هرتصل در سوم جولاى ۱۹۰۴ درگذشت.

ارزیابی نهایی

ایده صهیونیسم قبل از هرتصل نیز وجود داشت و با گذر زمان قدرتمندتر شد تا اینکه هرتصل توانست آن را تثبیت نموده و تشکیل یک دولت یهودی را تبدیل به هدف اصلی بخش اعظمی از یهودیان و نیز دولت‌های بزرگ اروپا نماید. بعدها رواج افسانه هولوکاست باعث گردید تا صهیونیست‌ها فریاد مظلومیت و دادخواهی سر داده و دولت‌های اروپایی نیز که موقعیت را مناسب می‌دیدند طرح اسکان آنها را در فلسطین به مرحله اجراء گذاردند.

مرگ مشکوک هرتصل فرصت نداد تا وی شاهد عملی گشتن آرزوی شومش باشد

بدین ترتیب دولت مد نظر هرتصل در سال ۱۹۴۸ و در سرزمین‌های اشغالی فلسطین به مانند غده ای سرطانی متولد گشت. البته مرگ مشکوک وی فرصت نداد تا وی شاهد تحقق آرزویش باشد. مرگی که شاید یکی از دلایل آن عدول نسبی وی از خواسته بزرگان صهیون یعنی اسکان حتمی یهودیان در فلسطین بود.

منابع و مآخذ:

مشرق نیوز

۱٫ Elon, Amos (1975). Herzl, p.21-22, New York: Holt, Rinehart and Winston. ISBN 978-0-03-013126-4.
2.
3. http://chaimsimons.net/herzl.html
4. http://library.gayhomeland.org/0001/EN/introduction.htm
5.
6. http://www.geschichteinchronologie.ch/judentum-aktenlage/zionismus/zionisten/EncJud_Herzl01-weg-zum-zionismus-ENGL.html
7.
8. http://en.wikipedia.org/wiki/Theodor_Herzl
9. http://www.jgh.ca/en/HerzlFamilyPracticeCentre
10. http://www.vision.org/visionmedia/article.aspx?id=5834
11.http://www.nkusa.org/activities/statements/062504Vienna.cfm
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی سعیدی
تاریخ : سه شنبه 28 مرداد 1393